۸ توصیه که منجر به شکل گیری و پیشبرد ایده ای نوآورانه برای یک فیلمنامه میشود با کمک شایگان

از نظر گروه شایگان برای یک فیلمنامه نویس دلسرد کننده ترین اتفاق این است که منبع الهام و خلاقیتش خشک شود، و چیزی جز یک صحنه ناتمام، یک شخصیت غیرملموس و حتی بدتر از آن یک صفحه خالی در برابرش باقی نماند. در جهان پیرامون ما، در کتاب ها، ویدیوها و وبسایت ها ایده های بسیار خوبی شناور است –  خود من گاهی برای گرفتن ایده فیلم می بینم، موسیقی گوش می دهم و فیلمنامه هایم را با صدای بلند برای بقیه می خوانم. اما می خواهم در اینجا چند روش نسبتا نامتعارف را به شما معرفی کنم که راه های کمابیش تضمین شده ای برای جوشش خلاقیت فیلمنامه نویسی تان هستند.

آزادنویسی

وقتی واژگان لازم برای نوشتن را در اختیار ندارید، ننویسید. برنامه نوشتاری مورد نظرتان را باز کنید و هر چیزی که به ذهنتان رسید تایپ کنید، بدون اینکه متوقف شوید، یا آن را تصحیح یا پاک کنید. به نظر احمقانه می رسد، چرا که صفحات اول و دوم پر از نوشته های بلا استفاده خواهد شد (خود من بار اول نصف صفحه را پر از حرف J کردم)، اما در نهایت شروع می کنید به نوشتن چیزهای جالب.

اجازه دهید با یک مثال به شما نشان دهیم:

من فقط دارم می نویسم تا به شما نشان دهم این پروسه چطور است. من عاشق نوشتنم، و مطمئنم شما هم همینطور هستید. انگار چشمه ای از افکار از درون ذهنم بیرون می جوشد – خب البته این خیلی هم درست نیست، چون این دست هایم هستند که بیشتر کار را انجام می دهند. پس عشق به دست ها کجا رفته؟ این دست ها خیلی زحمت می کشند تا افکار من روی صفحه بیاید، و آن وقت همه چیز به اسم ذهن تمام می شود. ذهن خیلی نابکار است! دست ها قهرمانانی ستایش نشده اند – راستی از “ادی ودر” چه خبر؟ – موهایش در ویدیوی “جرمی” فوق العاده بود. من وقتی ۱۷ سالم بود چنین مدل مویی داشتم و به نظرم واقعا خوش قیافه بودم. جدی می گویم – واقعا بودم!

یادداشت روزانه داشته باشید

 

این ایده جدید نیست، اما به خود تیم شایگان به عنوان فیلمنامه نویس خیلی کمک کرد. بیشتر ما در مقطعی از زندگی مان دفترچه یادداشت های روزانه داشته ایم و از آن استفاده کرده ایم. زمانی که برای آخرین فیلمنامه ام شروع به نوشتن یادداشت های روزانه کردم، حدودا تا ۱۰ صفحه اول آن چرند محض بود؛ نقل قول های طبقه بندی شده کتاب ها، رئوس مطالب و فکرهایی که انگار برای کسی غیر از خودم نوشته ام.

اما این خوب نیست! در یادداشت های روزانه تان خودتان باشید. من وقتی به این نتیجه رسیدم شروع کردم صفحات دفترم را پر از نقاشی و تفکرات بی هدف درباره ساختارهای داستانی کنم، و حتی یک صفحه کامل را به نوشتن این مطلب اختصاص دادم که به نظرم “ماریون کوتیارد” چقدر زیباست.

شخصیت های خود را به ناهار دعوت کنید

بله، واقعا. بروید رستوران. غذا سفارش دهید. دفترچه یادداشتتان را در بیاورید و شروع کنید به صحبت کردن با شخصیت تان. وانمود کنید برای ناهار با آنها قرار دارید، مثل وقتی که با دوستانتان به رستوران می روید. از آنها سوالاتی بپرسید نظیر این: “چه غذایی سفارش می دهی؟” یا “فقط من اینطور فکر می کنم، یا آن اشخاصی که آن طرف هستند زیادی بلند صحبت می کنند؟” جواب شخصیت تان ممکن است باعث شگفتی شما شود و درهای جدیدی را به روی ویژگی های فردی او باز کند. خود من حدودا ۳ سال پیش شروع به این کار کردم، و باید بگویم که از آن زمان شخصیت های داستانم چند بعدی تر و منحصر به فرد تر شده اند.

با خودتان حرف بزنید

منظورم این نیست که فقط سطرهایی از دیالوگ داستانتان را با خود بگویید. نه، نه. یعنی کلا با خودتان صحبت کنید. شاید خیلی عجیب به نظر برسد، اما جواب می دهد. اگر اولین بارتان است، سعی کنید مونولوگی داشته باشید که دوست دارید در فیلمنامه تان بگنجانید. آن را ننویسید، فقط بگویید. نمی توانم تعداد دفعاتی که بدین ترتیب به قطعه دیالوگ خیلی خوبی رسیده ام را برایتان بشمارم. فکر می کنید با این کار تبدیل یه یک آدم عجیب و غریب می شوید؟ بله. پس باید بی خیال آن شوید؟ به هیچ وجه! در ضمن… تغییر صدا و لهجه هم بدهید. من یک بار با این کار به شخصیت منفی یک مرد فرانسوی رسیدم، پس امتحانش کنید.

کارهای عجیبی بکنید که باعث شوند از خودتان خجالت بکشید

این احتمالا یکی از روش های مورد علاقه من برای کمک به خلاقیت خودم است، که خیلی هم ساده است. عنوان این قسمت خودش گویای همه چیز است. اگر روی یک صحنه گیر کرده اید – مثلا صحنه خوب جریان پیدا نمی کند یا دیالوگ آن مصنوعی به نظر می رسد، به شما پیشنهاد می کنم مدتی در وان حمام بنشینید. یا مثلا کلاه گیس و لباس های مسخره بپوشید. من گاهی حرکات موزون (مثلا) مفهومی می کنم، با سلاح کمری اسباب بازی تمرین کشیدن اسلحه می کنم، ترانه هایی از HMS Pinafore و The Mikado می خوانم (فکر می کنم عاشق اُپراهای کمدی باشم؟!)، خلاصه هر کاری که ذهن خلاقه ام را به کار بیندازد انجام می دهم.

تمام این کارهای احمقانه، دست کم به من، کمک می کند که از قید غرور و خودپسندی رها شوم، و بدون اینکه نگرانی نوشتن “یک فیلمنامه خوب” بر من فشار مضاعف وارد کند، به نوشتن روی بیاورم. وانگهی خیلی هم سرگرم کننده است.

چشم چرانی کنید

البته قصد شما از این کار فقط نگاه کردن به مردمی که از حضورتان خبر ندارند، نیست. بیدار کردن خلاقیت نباید منجر به بزهکاری شود. مسئله یاد گرفتن از عکس العمل های دیگران است. مثل مواقعی که می بینید زوج میانسالی در یک رستوران نشسته اند و نه باهم حرف می زنند و نه به هم نگاه می کنند، یا مرد جوانی که تنها در یک کافی شاپ نشسته است. البته اگر دقیق تر نگاه کنید شاید به چیز جدیدی بر بخورید. وقتی چیز جدیدی دیدید، راجع به آن مطلب بنویسید. من وقتی شخص جالبی را می بینم، داستانش را می نویسم. یک بار دو زن که بیرون کافه ایستاده بودند سوژه یک داستان ۶ صفحه ای در دفترچه یادداشتم شدند، پس چشم و گوشتان را باز کنید و قلم به دست منتظر باشید.

خودتان را به جای شخصیت هایتان بگذارید

اگر نمی توانید تصور کنید که شخصیت های شما چگونه هستند، شاید بهتر باشد بدانید جای آنها بودن چه حسی دارد. مثلا اگر قرار باشد در صحنه ای از فیلمنامه، شخصیت فرضی بی تمدن و واخورده داستان من شبانه به یک فروشگاه مواد غذایی برود، ممکن است خودم یک بارانی به تن کنم و آن موقع شب به خرید بروم. در یکی از فیلمنامه هایم، شخصیت اصلی داستان که به شدت دچار کشمکش و یاس بود تصمیم می گیرد تمام هدف های درونی و بیرونی خود را رها کند، بنابراین من از یک روز بارانی استفاده کردم و آنقدر زیر باران در حیاط نشستم تا کم کم حس کردم که احساس او را درک می کنم. برای اینکه نقشی را به عهده بگیرید، نباید لزوما بازیگر باشید، فقط کافی است به حسی از همدردی نسبت به آن شخصیت دست یابید.

دمی را به آرامش بگذرانید

من عاشق اینم که بی حرکت بنشینم و فقط … فکر کنم. زمانی را به خودتان اختصاص دهید که فقط بنشینید و راجع به فیلمنامه تان فکر کنید. سعی نکنید درباره جزئیات داستان به نتیجه برسید، فقط با آرامش کامل بنشینید و به افکارتان اجازه دهید بی هدف از این شاخه به آن شاخه بپرند.

من معمولا دوست دارم صبح های تابستان را با یک فنجان قهوه در بالکن خانه به این روش بگذرانم. در فصول سردتر سال، دوست دارم به یک کافی شاپ بروم، هدفون را روی گوشم بگذرام، چند عدد نوشیدنی بخورم و با ایده های مختلف داستانی در ذهنم بازی کنم. مکان و زمانی را برای آزاد کردن ذهنتان پیدا کنید. گاهی زمانی که استرس ساختار، ضرباهنگ و خلق کشمکش داستانی را از خودتان دور می کنید، ناگهان ایده های جدیدی به ذهنتان می رسد.

راه های بسیاری برای بیدار کردن قدرت خلاقه ذهن وجود دارد، که خیلی از آنها را خودتان پیدا خواهید کرد. اما خوب است که از شیوه های جدید و گاها نامتعارف استقبال کنید. همه این روش هایی که برایتان گفتم نتایج واقعا فوق العاده ای بر روی فیلمنامه های من گذاشته اند، حتی اگر گاهی به قیمت غرورم تمام شده باشند.

تهیه تولید در گروه تبلیغاتی شایگان

 

نوشته های اخیر

دسته بندی ها